..:: دل دیوونه ::..

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 51
بازدید کل : 33442
تعداد مطالب : 47
تعداد نظرات : 31
تعداد آنلاین : 1




Nissanmaxima.mihanblog.com


توی جاده

توی جاده ای که انتهاش معلوم نیست پیاده یا سواره بودنت فرقی نمی کنه، اما اگه همراهی داشته باشی که تنهات نذاره ،بی انتها بودن جاده برات آرزو میشه ...

نويسنده: علیرضا تاريخ: دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

امیدوارم

روزی خواستم از ناگفته هایم بگویم..
دیدم نمیتوانم..

روزی خواستم از غم هایم بدانی.....
دیدم هرکه غم خود را دارد..

پس فقط میگویم دوستت دارم تا آخر عمرم..
فقط امیدوارم زندگیم انقدر کوتاه نباشد که شرمنده ات شوم...

نويسنده: علیرضا تاريخ: دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آهای کسی که رفتی!

برای بودن, گاهی لازم است که نباشی!شاید نبودنت, بودنت را به خاطر آورد....اما دور نباش....دوری همیشه دلتنگی نمی آورد....فراموشی همان نزدیکیهاست

نويسنده: علیرضا تاريخ: دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

فراموش نمی کنم...

عــــادت میکنـــم بــــه داشتن چیـزی و سپس نداشتنش

عــــادت میکنـــم بـــه بــــودن کسی و سپس نبودنش

تنهاعــادت میکنـــم .

امـــــا فراموش نــــــــه..!!

نويسنده: علیرضا تاريخ: دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خدایا

خــــــــــــدایــــــا

دلــــگــــیـــر نـشـو از مــــن
ولـــــــــــی ,تـــه نـــامــــردیـــه دنــیـــات

نويسنده: علیرضا تاريخ: دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

سهراب سپهری

آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای خوشبختی خودت دعا کنی؟ سهراب سپهري

نويسنده: علیرضا تاريخ: یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دنیای نامرد

زنگ تلفن به صدا در آمد. مرد گوشی را برداشت و صدای گریه ی زن را شنید.
مرد بلند بلند خندید و گفت:چی شده چرا گریه می کنی؟
زن با بغض گفت:اتفاق ناگواری افتاده!!
مرد پرسید:چه اتفاقی؟
زن به هق هق افتاد و گفت:مرا با مرد دیگری نامزد کرده اند!!
مرد جا خورد و لحظه ای سکوت کرد و گفت :اینکه اتفاق ناگوار نیست!!
زن گفت :آخه ما همدیگر را خیلی دوست داشتیم!
مرد پرسید:حالا خودت از این وصلت راضی هستی؟
زن جواب داد:اگر دلخور نشوی بله!!
مرد گفت:امیدوارم خوشبخت شوی!
زن پرسید:اصلا" ناراحت نشدی؟
مرد جواب داد:از اینکه خوشحال هستی خوشحالم!
زن گفت:خیلی ممنونم.همین انتظار را از تو داشتم!!
زن گوشی را گذاشت و غش غش خندید!!!
مرد هم گوشی را گذاشت و به تلخی گریست!!!
 

نويسنده: علیرضا تاريخ: یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شعری از دل تاریکی

 
کاش بودی تا دلم تنها نبود                    تا اسیر غصه ی فردا نبود
 
کاش بودی تا فقط باور کنی                    بی تو هرگز زندگی زیبا نبود


 

نويسنده: علیرضا تاريخ: یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

من هیچ از تو نمیخواهم

 

هیچ اعتراضی به نبودنت ندارم
هیچ اعتراضی به فریاد هایت ندارم
هیچ اعتراضی به شکستن های پی در پیت
به عاشقانه هایت که میسرودی البته برای او
به تنهاییم
به بی خیالیت از من
به بی جوابی اشک هایم
به خنده های تو به احساساتم
به درک نکردنم
به سکوت در مقابل التماس هایم
به فرار از در کنار من بودن
به بهانه جویی هایت برای دوری از من
به نیامدنت
رفتنت
ماندنت
به هیچ چیز تو هیچ اعتراضی ندارم
فقط گاهی
لحظه ای
مرا یاد کن
اگر مرا لحظه هایی دریابی برایم کافیست
من هیچ از تو نمی خواهم

 

 

 

 


نويسنده: علیرضا تاريخ: پنج شنبه 10 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

رد بوسه ها..

خیلی وقت ها رد بوسه ها میان اطاق تاریک میچکد
رد دست ها به روی سینه ها داغ میشود
اشک ها مهر میشود به روی خاطره ها
بوی خون میگیرند به جای کمی عشق این رابطه ها
بوسه ها گستاخ تر میشوند برای کسی
به دنبال طعم جدیدی، هوسی
میان اطاق های تاریک پر میشود از تکرارها، رابطه ها
عشق ها خیره میمانند به تکرار این خیانت ها

کاش رد خیانت میان دو چشم باقی میماند
یا که رد بوسه ها میان حنجره ها

 

 

نويسنده: علیرضا تاريخ: چهار شنبه 9 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تسلیت قلب صبورم..

تو هم با من نمی مانی, برو بگذار برگردم, دلم می خواست می شد با نگاهت قهر می کردم
برایت می نویسم, آسمان ابریست,دلتنگم و من چندیست دارم با خودم, با عشق می جنگم.
اگر می شد برایت می نوشتم روزهایم را, سهم چشم هایم را, سکوتم را, صدایم را, اگر می شد برای دیدنت دل دل نمی کردم.
اگر می شد که افسار دلم را ول نمی کردم...

 


 

نويسنده: علیرضا تاريخ: چهار شنبه 9 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شکستم

این هم از یک عمر عاشقی کردنم

سالها شبنم پرستی کردنم

ای دلم زهر جدایی را بخور

چوب عمری باوفایی رابخور

ای دلم دیدی که ماتت کردو رفت

خنده بر خاطراتت کردو رفت

من که گفتم این بهار افسردنیست

من که گفتم این پرستو رفتنیست

آه عجب کاری به دستم داد دل

هم شکستو هم شکستم داد دل . . .

نويسنده: علیرضا تاريخ: سه شنبه 7 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

می تـرسـم ...

می ‌تــرسـم ...

بـاران بـر تمـام دنیـا ببـارد و تــو نبـاشی !

از آن روزی که رفتـه‌ ای من عقـده‌ ی بـاران دارم !

آه زمستـان بـود ...

زمستـانی که پوستیـنش را بـر من می ‌افکـند ...

و من از سرمـا و دلتنـگی هیـچ هـراس نـداشتـم !

و تــو نجـوا می‌ کردی :

دست‌هـایت را بیـاور گیسـوانم اینجـاست !

حـالا می‌ نشـینم ...

و بـاران‌ ها تـازیـانه می‌ زنـند ...

بـر بـازوانـم، بـر رخسـاره‌ام ، بـر انـدامـم !

پس چه کس پنـاهـم دهـد ؟

ای همچـون کبـوتـرِ مسـافـر در میـان  چشـم و نگاه ...

چگونه تــو را از خـاطـراتـم بـزدایـم ؟

تــو همچون نقش روی سنگ در قـلبــم جـاودانه‌ ای ...

ای که در قـطـره قـطـره‌ی خـونـم خـانه داری ...

هـر کجــا کـه بـاشی دوستـت دارم !

نـاشنـاخته‌ هـایی در تــوست ...

گوشـه‌ ای از تــاریخ و سرنــوشت ...

که پـا بـه عـرصه‌ اش می‌گـذارم ........

نويسنده: علیرضا تاريخ: دو شنبه 7 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ای کـاش بــودی ...

 

ای کـاش بــودی ...

 

تـا می دیدی که چگونه ثــانیه هـای بی تــو بـودنـم دقیقـه می شونـد !

 

ای کـاش بــودی ...

 

و می دیدی که چگـونه چشمـانم از ته دل فریـاد می زنند و ... 

 

ای کـاش بــودی و می دیدی ...

 

که چگونه بیقـرار تــوام ...

 

بیقـرار تــویی که لحظه ای از عمرت را به سـالهـا خواستم نـدادی !

 

بیقـرار تــوام که واژه ی انتــظار را بـرایـم همیشگی کردی !

و خستـه ام از همیشه ای که همیشه تـــو را در آن نخواهـم داشت ...!

نويسنده: علیرضا تاريخ: دو شنبه 7 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دلم تنگه:

باز باران بی ترانه

گریه های بی بهانه

می خورد برسقف قلبم

یادم آرد روی ماهت

باورت شاید نباشد

که دلم تنگ است برایت....

نويسنده: علیرضا تاريخ: یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خیانت:

خدایا سهم کسی رو به کسی دیگه نده که نه شکست عشقی باشه نه خودکشی....

لعنت به کسی که روزی برای دیدنم نفس نمی کشید اما الان داره توی بغل کسی دیگه نفس نفس می زنه

نويسنده: علیرضا تاريخ: یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق

......Emoticon......Emoticon......

عشقــــــــــــــ  رازیــــــــــــــ  استــــــــــــــ  مقدســــــــــــــ 

برایــــــــــــــ  کسانیــــــــــــــــــــ کهــــــــــــــ  عاشقند،

عشقــــــــــــــ  برایــــــــــــــ  همیشهــــــــــــــ بیــــــــــــــ  کلامــــــــــــــ  میماند؛

اما برایــــــــــــــ  کسانیــــــــــــــ  کهــــــــــــــ عشقــــــــــــــ  نمیــــــــــــــ  ورزند،

عشقــــــــــــــ  شوخیــــــــــــــ  بیــــــــــــــ  رحمانهــــــــــــــ  ایــــــــــــــ...

  بیشــــــــــــــ  نیستــــــــــــــ

 ......شکلکــــ هـ
ـاے آینـــ ـ ـــــاز......

آسمونــــــــــــــ هر چیــــــــــــــ که دارهــــــــــــــ 

ماهــــــــــــــ و خورشــید و سـتارهــــــــــــــ

اگهــــــــــــــ چشماتـــــــــــــــ رو ببــیـنـهــــــــــــــ 

پیشــــــــــــــ چشماتـــــــــــــ کمــــــــــــــ میارهــــــــــــــ

...شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز...شکلکــــ هـ
ـاے آینـــ ـ ـــــاز...شکلکــــ هـ
ـاے آینـــ ـ ـــــاز...

نويسنده: علیرضا تاريخ: یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

این قرارمون نبوداااااا!!!!!!!

خدایا...

کسی را که قسمت کس دیگریست...

سرراهمان قرارنده...

تاشبهای دلتنگیش برای ما باشد

وروزهای خوشش برای دیگری!!!

 


نويسنده: علیرضا تاريخ: یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نامردی دنیا...

 

اگرمیدانستم این دنیاانقدربی وفاست،هرگزچشم به این جهان نمی گشودم.اگرمیدانستم عاشق شدن هجروفراق وتپش قلب وبی قراری دارد،هرگز عاشق نمی شدم.اگرباورمیکردم به عزیزترین کسی که دراین دنیادارم نمیرسم،به قصه عشقش گوش نمیدادم.آه خدای من این چه روزگاری بود که برای من رقم زدی؟ چقدر این دنیابی وفاست ************************************

 
 

 تقديم به سنگ صبورم...خيلي سخته دلت پراز دردباشه ولي نشه به كسي بگي.خيلي سخته كه چشات پرازاشك باشه ولي نتوني براي كسي گريه كني.خيلي سخته دستهاي سردت گرمي يه دست ديگه روبخوادولي نتوني گرمش كني.خيلي سخته دلت نااميدباشه ولي كسي نباشه كه بهت اميدبده.خيلي سخته كسي رو دوست داشته باشي ولي اون نفهمه.....

              ************************************

نويسنده: علیرضا تاريخ: یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بد روزگار....

دلم تنـــگ است از دنیـا چرایش را نمـی دانـم


                                        من این شعـر غـم افـزا را شبی صد بار می خوانم


چه می خواهم از این دنیا، از این دنیای افسونکار


                                        قســــم بر پاکـی اشکـــــم جوابم را نمی دانم


شروع کودکی هایـم سرآغـاز غمــی جانکــاه


                                        از آن غـم تا به فرداهـا پر از تشـویش، گریانـم


بهــار زندگی را مـن هــــزاران بار بوییــدم


                                        کنـون با غصـــه می گویـم خداونـدا پشیمانم


به سـوی درگـه هستــی هزاران بار رو کردم


                                        الهی تا به کی غمگین در این غم خانه می مانم


خدایــا با تو می گویم حدیث کهنـه ی غم را


                                         بگو با من که سالی چند در این غم خانه مهمانم


دلم تنـــگ است از دنیا چرایش را نمی دانم


                                         ولی یک روز این غم را ز خود آهسته می رانم

نويسنده: علیرضا تاريخ: یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چند قطعه شعر خسته....

صداي شکستن قلبم را نشنيدي چون غرورت بيداد مي کرد اشکهايم را نديدي چون محو تماشاي باران بودي ولي اميدوارم انقدر در آيينه مجذوب نشده باشي که حداقل زشتي ديو خود خواهيت را ببيني باشد که باديگران چنان نکني که با من کردي

******************

برای تویی که قلبم را شکستی می نویسم : تویی که خاطراتت تنها امید زیستن برای من است « همچنان دوستت دارم » می دانم که تو هیچگاه این جمله را درک نخواهی کرد اما نمی دانم چرا شاید تو هنوز وسعت عشق مرا در نیافته ای شاید تو هنوز نمیدانی که من چگونه دوستت دارم یادم می آید که می گفتی ساده باش حال ساده می گویم : « دوستت دارم »

******************

دنیا را بد ساخته اند... کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد. کسی که تو را دوست
دارد تو دوستش نمی داری... . اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم
و آیین هرگز به هم نمیرسند این رنج است و زندگی یعنی این...

******************

.:: آدمک آخر دنیاست بخند ، آدمک مرگ همین جاست بخند ، دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند ، آدمک خر نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند ، آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل من تو تنهاست بخند!

******************

مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم هديه خداوند را از هم پنهان کرديم

نويسنده: علیرضا تاريخ: یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

داستان عاشقانه و غمگین (عشق و مرگ )

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ
www.bahar22.com

( داستان عاشقانه و غمگین (عشق و مرگ )

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که

میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم تا اینکه یک

روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری

نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی

و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم

نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید… 

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت

نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید دختر نامه رو برداشت.اثری

از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و  درون آن چنین نوشته شده بود : سلام

عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که

بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم

تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود.. آرام

اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت

چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…

نويسنده: علیرضا تاريخ: یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

هستیم، نازنینم

ای دل سادهی من اون که رفت و تنهات گذاشت دیگه

 بسته،دیگه بسته

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ
www.bahar22.com

یاد گرفته ام که دیگر عاشق نشوم به غیر تو!

یادگرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم

مهمتر از همه یاد گرفتم که بایادت زنده باشم وزندگی کنم !

اما هنوز یک چیز هست..... که یاد نگرفته ام ....

که چگونه ... !

برای همیشه خاطراتت را ازصفحه دلم پاک کنم ...

و نمیخواهم که هیچوقت یاد بگیرم ....

تو نگرانم نشو!!

" فراموش کردنت " را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت !!

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ
www.bahar22.com

شیرین، می گویند از دوری توست نازنینم که این گونه غمگینه غمگینم

می گویند از دوری توست که بارغم به عظمت کوه بیستون بر دوش میکشم

آه شیرین کوه بیستون چیست؟ سنگ هایش در برابر عشق تو چو مشتی خاک

اند و من آنها را بر دوش میکشم و باور کن از کوه عشق تو دلم خونین است

این درد را به کی بگویم ای عزیزترین کسانم شیرین هستیم، نازنینم عشق تو

تیشه ی آوارگی به دستم داد ای نازنینم شیرین فقط با زخمه های تیشه ام است

 که عقده های دیرینه دل تنگم را خالی میکنم ای خورد ترینم اونقدر در

بیستون از زبان تیشه ام ناله سر میدهم که با هم در غم دوریت خسته و زار

شیون میکشم می گویند دیشب صدای خسته ی تیشه ام از بیستون به گوش

کسی نرسیده راست می گویند چون به خواب تو آمده بودم تا نازت کنم ای

خورد ترینم ای هستیم شیرین ..........

نويسنده: علیرضا تاريخ: یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

داستان عشق


 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com

 

(( من توی این داستان اسم یا شخصیت به کار

نبردم از کلمه های اون،این و اینم استفاده کردم ))

داستان مرگ عشق

دوستان عزیز به جهت زیاد بودن متن به ادامه مراجعه فرمایید:

 


ادامه مطلب
نويسنده: علیرضا تاريخ: شنبه 5 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گناه من چی بود ( مرگ عشق )


 

 

آخه بگو گناه من چی بود که این طوریی باید از عشقت بسوزم

به جز یه عشق پاک.تنها گناه من این بود که به تو دل بستم

همین روزهاست که بهت خبر بدن که فلانی مرده،کارت دعوت

بفرستن دم خونتون تا که بیای ختمه عاشق دیونت بگو گناه

من چی بود به جز یه عشق پاک .بهش بگین رفت تا به جای

تو مرگو تو آغوش بگیره بهش بگین وقتی میاد سر مزارم لباس

مشکی  نپوشه،بهش بگین وقتی میاد سر مزارم گریه نکنه چون

دیگه فایده نداره بهش بگین دیگه اونو صدا نزن بذار بخواب زیر خاک

تو که عشقشو قبول نکردی بذار بخواب زیر خاک

تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

سخته قبول کنی عشق یعنی جدایی ساده است

آیند ه ی دل بستگی آلوده به درد و گریه است

سخته برام درک عشق این احتیاج مبهم

برای ادامه عمر هنوز تو شک و شبهم

بمونم ناامید یا بیمیرم با امید به وجود دنیایی که تورو به من پس بده….

نويسنده: علیرضا تاريخ: شنبه 5 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خودش خوب میدونست

 

 

اونی که عشق منو کشت خودش خوب مندونست که دوسش دارم

خودش خوب میدونست که از صمیم قلبم عاشقشم

خودش خوب میدونست که اگه اون نباشه من میمیرم

خودش خوب میدونست که اگه بره زندگی منم با خودش میبره

 خودش خوب میدونست که دیونشم و

حاضرم واسش دس به هر کاری بزنم.

چرا عشق منو قبول نکرد ؟

چرا منو تنها گذاشت و رفت چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟ ؟ ؟

 

نويسنده: علیرضا تاريخ: شنبه 5 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خدا یا


 

 

خدا یا بهم قدرت بده تا با این همه مشکلی که دارم کنار بیام

خدا یا بهم قدرت بده تا با دردی که تو سینمه کنار بیام

خدا یا بهم قدرت بده تا با شکستی که خوردم کنار بیام

خدا یا بهم قدرت بده تا با نبودنش کنار بیام

خدا یا اون که منو تنها گذاشت و رفت ولی

هر مشکلی که داره کمکش کن. خدا یا .....

 تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

هیچکس اندازهی من تنهایی رو دوست نداشت یکی رو

پیدا کردم ،پیش خودم فکر کردمو گفتم: شاید با اون

بتونم از تنهایی درام ولی نشد حالا باید بگم تنهایی

بیشتر از همیشه دوستت دارم  

 

نويسنده: علیرضا تاريخ: شنبه 5 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ای دل من


 

ای دل من دیگه  باید باورکنی که شکست خوردی

ای دل من باید عادت کنی به نبودنش

ای دل من باید باورکنی که باز تنها شدی و باز غریب

ای دل من باید باور کنی که اون رفت برای همیشه

ای دل من اون که رفت ولی تو چرا نمیتونی بهش فکر نکونی

ای دل من اون ارزش گریه کردنو اشک ریختنو نداره ای دل من

ای دل دیونه ی من تو که میدونی که اون نمیاد باز چرا تو منتظرش نشستی

ای دل من دیگه وقتشه که اونو برای همیشه فراموشش کنی اون که تو رو نمیخواد

ای دل من باید باور

کنی که دنیا بده ای دل دیونه ی من شاید سخت

باشه ولی باید باورکنی .........

تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

از این شهر باید برم این شهر،شهر غم

به هر کسی که رسیدم خدا یا دلش مثل سنگ

خراب بشه این شهرکه غروبش سنگینه باید برم از این شهر

آتیش از این شهر بره که چقدر دلتنگ خدا یا خیلی دلم تنگ

غروب های شهر که یادم میفته دلم خیلی میگیره ای خدا به جز تو من

کسی رو ندارم که دادم برسه

 

 

نويسنده: علیرضا تاريخ: شنبه 5 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

علامت سوال ( ؟ )


 

ای روزگار بی وفا که با من بد مدارا کردی که هر کاری را شروع می کنم پایان خوشی ندارد.

تنهایی را سر نوشت من قرار دادی،ای روزگار بی وفا تو آن چنان دل مرا شکستی که به تنهایی

نمی توام تکه های شکسته ی دلم را جمع کنم.از روز اول تنهایی هم خانه ی من شد دوست

صمیمی لحظه های پر غم من ای روزگار تو که میدانستی من آن نمی رسم پس چرا او را سر

راه من قرار دادی و وارد زندگی من کردی؟

من که با تنهایی خود خوب ساخته بودم.

                                      من ماندمو این علامت سوال ( ؟ )

نويسنده: علیرضا تاريخ: شنبه 5 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق های امروزی

خسته شدم دیگه حتی از روز تولد خودم که به دنیا اومدم

خسته شدم دیگه از بس شبها وقت خواب اشک ریختم که

چرا هرکس تو این دنیا عاشق میشه آخرش یه جایی میمیره

چرا امروزه هیچکی نمی تونه دست عشقشو بگیره

چرا امروزه همه ی آدما تن میدن به هوس چرا ، چرا

توی این دنیای امروزی عشق چیزی به جز هوس نیست

چیزی به جز سر گرمی و وقت گذرونی نیست

امروزه عشق یعنی کارت شارژ یعنی عشق دو روزه

نمیدونم بعضیا میگن زمونه عوض شده ولی من میگم

نه این آدمان که عوض شدن خیلی کوچیک تر از اینم

که بخوام این حرفو بزنم که بگم همه ی عشق ی دنیا

دروغه (( به جز عشق به خدا ))

 ولی شاید امروزه همین باشه که میگم ......

دنیا دل منو ببین تنهاترین خلق خداست

همیشه هر چی خواستمو داغشو رو دلم گذاشت 

 

نويسنده: علیرضا تاريخ: شنبه 5 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نرو تنهام نذار

چرا ساکتی ..... چرا چیزی نمیگی ...... چرا چشماتو بستی ......

ببین چطوریی دارم از عشق می سوزم نرو تنها اگه بری من میمیرم

نرو تنها اگه بری من از غم دوریت چکار کنم نمیخوام بعد از تو من

کسی دیگه رو ببینم من نمیخوام به جای لبت عکس تو ببوسم نمیخوام

نمیخوام در حسرت دیدنت تو کنج خونه بپوسم من میخوام وقتی چشام

بارونیه تو آغوش تو آروم بشم چشماتو به روم نبند نذار رنگ چشمات

یادم بره خودت خوب میدونی که عاشقتم میخوای بری بی من اگه بری

بگو که من چطوریی با غم دوریت بجنگم رفتنت از کنارم برگ مردن نمه

همین چیزیی که هستی همه ی دنیای منه نرو تنهام نذار تو همه ی دنیای منی

عشق من، عشق من تنها نذار بی تو میمیرم ...........

نويسنده: علیرضا تاريخ: شنبه 5 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

ممنون که وبلاگ من اومدین،این وبلاگ رو برای دخترو پسرا درست کردم،بیشترین دلیل درست کردنم برای این وبلاگ اینه که بتونم دلهای شکسته رو به عشقش برگردونم.آرزومم هست که همه به هم برسن.... درضمن یادتون باشه که دلا شکستنی و برای سرگرمی با کسی دوست نشین که اون شوخی شوخی عاشقتون میشه و شما سرگرمی دیگه ای پیدا کردین.... اینو از من یادگار داشته باشین که آدم فقط یه بار به دنیا میاد،یه بار زندگی می کنه و عاشق می شه.پس جوری زندگی کنین که آخرش از همه چی راضی باشین واز خدا بابت زندگیتون تشکر کنین ......... دوستتون دارم ..........دوستان برای مطالب بیشتر به آرشیو مطالب برید و لذت بیشتری ببرید<ممنون>

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

برای بقیه مطالب به آرشیو مطالب سری بزنید،ممنون!وبلاگ ماکسیمام